من ِ او ... :)

ساخت وبلاگ

گاهی هم تصمیمات ما قراره مسیر طولانی بعدی رو برامون باز کنن .

و من تو موقعیتی قرار دارم که نمی دونم دلم می خواد کدوم یکی از این درا رو باز کنم .

+ نوشته شده در  چهارشنبه هفدهم آبان ۱۴۰۲ساعت 20:47&nbsp توسط نوا...  | 

من ِ او ... :)...
ما را در سایت من ِ او ... :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : navaye-bi-navayi بازدید : 81 تاريخ : دوشنبه 29 آبان 1402 ساعت: 22:51

از جمعه پیش تا این جمعه خطی ننوشتم . در حالی که فکر می کردم در نوشتن به روم باز شده .روزها در استیصال غریبی می گذرن . درماندگی ... این روزها که من اصلا خودم رو در مسیر چیزی و درصدد چیزی نمیبینم. روزهایی که نمی دونم برای چی صبح بیدار میشم و به جز کارهای روتین زندگی (روتین گاها شلوغ زندگی) به ندرت حاضر به تغییر چیزی هستم.این خطوط رو نوشتم و بعد اتفاقات تغییر کردن. وقفه ای افتاد بعد از این خطوط فهمیدم می تونم دوست داشته بشم . همونطور که دوست دارم دوست داشته بشم . این چقدر مهمه ؟ بین اینهمه عشق و محبتی که آدم در زندگی دریافت می کنه چقدر مهمه که کی تو رو اونطوری که تو دوست داری دوستت داشته باشه ... هر محبتی شکلی داره , رنگی داره , داستانی داره ... و می تونه قشنگ باشه اما سلیقه تو نباشه . حالا بماند که گاهیم مثل حالای من کسی تو رو همونطور که دوست داری دوست داره اما تو و شرایطت و جایی که در زندگی قرار داری برای دوست داشتنش مناسب نیستگیج و گم اینجا ایستادم . روزها رو می گذرونم و خبر ندارم که قراره چه اتفاقی بیفته . یک بار بنویسیمش که شاید در نوشتنش روشنی و گشایشی باشه .من ِ اینجا ؛ محدّثه ی 24 سال و 8 ماه و 18 روزه ای هستم که در این 9029 روز زندگیم همیشه طبق قواعد از پیش تعیین شده ای حرکت کردم. درس خوب بود خوندم ، ادب لازم بود کسب کردم ، لطافت برای دخترانگیم واجب بود اونم برداشتم و آویزون روحم کردم ، کار الفبای استقلال بود مشقش کردم ، کتاب خوندم چون آگاهی فضیلت بود ، تلاش بر دوری از رنجوندن آدما کردم چون کار درست همین بود که همه رو راضی نگه دارم .حالا اینجا در حالی که تنها زندگی می کنم و 9 ماه تا پایان رسمی دوره دکتری حرفه ای پزشکی فاصله دارم و در ششمین سال کاری مشاوره تحصیلی هستم نق من ِ او ... :)...ادامه مطلب
ما را در سایت من ِ او ... :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : navaye-bi-navayi بازدید : 59 تاريخ : دوشنبه 29 آبان 1402 ساعت: 22:51

هندل کردن تمام کارامپیاماتماسابرنامه هابیمارستانشعبه رشتمدرسهخانوادهرفاقتکشیکدرسباینریغم از دست دادن ...این روزا سخت تر از چیزی شده که فکرش رو می‌کردم .تمنای من اما هنوزتنــــــهایی ... + نوشته شده در  سه شنبه پنجم بهمن ۱۴۰۰ساعت 2:11&nbsp توسط نوا...  |  من ِ او ... :)...ادامه مطلب
ما را در سایت من ِ او ... :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : navaye-bi-navayi بازدید : 45 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 14:01

[۱۵ سالگی]تراپیست : احساس می‌کنی شکست خوردی؟من : نه ، باختمتراپیست : عاشقی مسابقه نیست ، تو باید خوشحال باشی از احساساتی که تجربه کردی. خیلی ها هفتاد سالشون میشه و هنوز این احساسات رو به عمق تو تجربه نکردن و حسرت به دل می‌مونن که دلشون برای کسی تنگ شه ، که کسی رو از عمق وجود بخوان و خواسته هم بشن ...من : ولی اون برد ![۲۲ سالگی]تو کانالش نوشته بود" رامسر همه چی رو ازت می‌گیره "[۲۴ سالگی]مامان : دختر کوچیکه م از بچگی عاشق دریا بود ، ساعتها موجا رو نگاه می‌کردراستی مامان جان هنوزم هر روز میری لب دریامن : نهمامان : آره دیگه وقت ندارید اونجا کهمن : :)...........۱. شاید شکست این سکوت۲. با اسکرین شاتی که از چت اون دختر پیدا کردم ، دوباره عمیق و عمیق و عمیق‌تر از وقتی ۱۸ ساله بودم شکستم . دوباره باختم ... یادمه صدام رو برده بودم بالا و از "غیرت" می‌گفتم . نبخشیدم و فراموش نکردم و شد زخم و کاش باز نشه دوباره سر این زخم .۳. اگه یه روز بگم از این حکایت که به تو کردم عادت دلم پیش دلت مونده تو زندون "رفاقت "رفتی با غــــــریـــــبــــــه موندی . یادته؟ خیلی می‌گذره از اون روزا ولی من یادمه ...من یادمه تو اون لحظات لرزیدن که معلوم نبود از عصبانیته یا سرما اگر انگشت اشاره‌م رو میذاشتی روی اون سنسور لعنتی ، چه عیاری می‌سنجیدی از ...۴. یه روزی آبشار قهوه ای موهام ، یه روزی روز بی غروب بودنم ، یه روزی لطافتم ، یه روزی حماقتم ... کاش هیچ وقت دیگه کسی دل به آدمی مثل من نبنده۵. یه روزی باید از غم ۱۴۰۱ یه جایی بگم . یه روزی یه جایی از تنها گذاشتن خودم باید بنویسم ... تو بدترین موقعیت۶. نمی‌دونستم به ونکومایسین حساسیت دارم ، میدونستم بدنم بعد اینهمه روز تب و لرز جونی نداره ، می‌دونستم چند روزه لب ب من ِ او ... :)...ادامه مطلب
ما را در سایت من ِ او ... :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : navaye-bi-navayi بازدید : 82 تاريخ : پنجشنبه 6 بهمن 1401 ساعت: 14:01

حس نوشتن با کیبورد لپ تاپ رو یادم رفته بود :)) دارم تمام سعیم رو می کنم که به خودم حق بدم و خودم رو ملامت نکنم.دارم سعی می کنم با خودم اونجوری که حق آدمیه که به تازگی شکستی رو اعلام کرده رفتار کنم. من ِ او ... :)...ادامه مطلب
ما را در سایت من ِ او ... :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : navaye-bi-navayi بازدید : 66 تاريخ : چهارشنبه 8 بهمن 1399 ساعت: 10:47

بالاخره اتفاق افتادامروز در حالی بیدار شدم که کلا سه ساعت می گذشت از لحظاتی که بعد کلی تلاش خوابم گرفته بودغروب با مامان بحثم شد ، بحث که نهففط یکی دو تا سوال عادی پرسید که مطمئنم می‌دونست تو موقعیت ا من ِ او ... :)...ادامه مطلب
ما را در سایت من ِ او ... :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : navaye-bi-navayi بازدید : 98 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 10:34

 

با اون صدای لعنتیش

آهنگی که جدیدا براش نوشتم و گفتم خیلی دوستش دارم رو می خونه و امشب پست می کنه

و من میرم به شبهایی که طبعا نباید حس خوبی داشته باشن

شب هایی که تو پلاستیک آب جوش میریخت

لباس دورش میپیچید

میذاشت رو دل من

و من یه به این فکر می کردم که لگن سفیدی که کنارمه نباید هر شب جلوی این آدم پر خون‌ شه

چون دل خودش همین جوری انقدری خون هست که من بدترش نکنم ...

من ِ او ... :)...
ما را در سایت من ِ او ... :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : navaye-bi-navayi بازدید : 107 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 10:34

 

به هر جهت

هر جا چراغی روشنه

از ترس تنها بودن

من ِ او ... :)...
ما را در سایت من ِ او ... :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : navaye-bi-navayi بازدید : 75 تاريخ : چهارشنبه 17 ارديبهشت 1399 ساعت: 10:34

 

زیاد پیش نمیاد موقع تماشای فیلم گریه کنم

اما قسمتای کمی از این فیلم رو گریه کردم

نمیگم خوب بود یا بد

اما یه جاهایی به شخصیت اول زن داستان فحش میدادم چون اشتباهات مشترک با من داشت :)

من ِ او ... :)...
ما را در سایت من ِ او ... :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : navaye-bi-navayi بازدید : 108 تاريخ : چهارشنبه 6 فروردين 1399 ساعت: 14:38

 

امشب فهمیدم من مشکل دارم گویا

حداقل ده دقیقه آخر فیلم رو‌ گریه کردم (که متوجه تفاوتش با اشک‌ ریختن باشید)

 

 

دیدنش رو‌ توصیه می کنم

من ِ او ... :)...
ما را در سایت من ِ او ... :) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : navaye-bi-navayi بازدید : 99 تاريخ : چهارشنبه 6 فروردين 1399 ساعت: 14:38